۲۱.۵.۸۷

sideways


این فیلم که در فارسی عنوانش به راه های جانبی ترجمه شده است یکی از بهترین فیلم هایی است که در چند سال اخیر ساخته شده است . راه های جانبی محصول سال 2004 آمریکاست . کارگردان و فیلم نامه نویس آن الکساندر پین است که در کارنامه اش فیلم های خوبی چون در باره اشمیت و همشهری روت را دارد . فیلم داستان دو دوست است : مایلز ( پل جیامتی ) معلم ادبیات و رمان نویسی شکست خورده است که از زنش جدا شده و عاشق شراب و شراب شناس است و جک ( تامس هیدن چرچ ) بازیگر سابق سریال های عامه پسند که به تجارت رو آورده است . این دو در دوره دانشکده با هم هم اتاق بوده اند و حالا برای سفر یک هفته ای با هم به منطقه ای از کالیفرنیا آمده اند که مرکز تاکستان های مخصوص شراب است . جک قرار است هفته دیگر ازدواج کند و ....
فیلم نامه بر اساس رمانی به همین اسم اثر زکس پیکت نوشته است . رمان یک اتو بیوگرافی است و پیکت همچون قهرمان داستانش یک رمان نویس شکست خورده است که بیش از ده ناشر از چاپ کتابش سر باز زدند تا اینکه در هواپیما با الکساندر پین هم صبحت شد و کار به ساخت فیلم راه های جانبی کشید . فیلم نامه دارای پیرنگ منسجمی است . با اینکه مایلز آدمی روشنفکر و مبادی اخلاق است و جک فردی احمق و زنباره اما در طول فیلم هر کدام اشتبا هات خود را می کنند و هریک محاسن خود را هویدا می سازند و از این نظر هیچ کدام به یکدیگر برتری ندارند . داستان به روانی هر چه تمامتر بیان می شود . فیلم درامی است که پر از صحنه های کمیک است . زندگی در فیلم به سادگی و در عین حال عمیق روایت می شود . مناظر زیبای فیلم ، لذت بصری آن را دو چندان کرده است . همه چیز در فیلم به اندازه است غم ، شادی ، حماقت ، رذالت و.. یک مزه کامل بی همتا همچون مزه شراب هایی که در فیلم چشیده می شود .
مدت فیلم 126 دقیقه است .

۷ نظر:

ناشناس گفت...

به نظر من شرابش یه کم گس بود

ناشناس گفت...

آیدا بانو،
فیلم رو هنوز ندیدم ولی شراب گس چه جوریه؟!یعنی اگه فیلم رو دیدم دیگه احتیاجی به تست شراب نیست؟!

ناشناس گفت...

ممنون فكر كنم فيلم جالبي بليد باشه عنوان اين نكته هم خيلي جالب بود كه روشنفكر يا احمق بودن يه آدم دليل بر خوب و بدي اون آدم نيست آدمها پيچيده تر از اونن كه بشه با اين معيارهاي ناقص ظاهري داوريشون كرد

ناشناس گفت...

من چه بگویم به تو عادل جان که انگاری نیستی نبوده ای اصلن در این بازی ؟
این بازی از بازی نان که خیلی ها خودشان را فروخته اند به آن ، آب دار تر است رفیق!
و دیگر این که ...
..
..
..
بگذریم که اگر فاش بگویم سیل به پا می شود!

ناشناس گفت...

مهرداد عزیز در این حرف تو شک ندارم که این بازی تو اصلا قابل قیاس نیست با بازی آن خود فروشان برای نان ... اصلا آنچه که من همیشه ستوده ام در تو ، شرافت انسانی توست که همیشه آن را حفظ کرده ای و اگر من نسبت به این بازی ها ی تو دلخورم دلیلش این است که فکر می کنم با آن همه نبوغی که از تو سراغ دارم کارهای به مراتب جدی تری می توانی بکنی !

ناشناس گفت...

مهرت فزون رفیق!
مساله این است که من "بازی" را "جدی" گرفته ام...
....................
شاید بگویی به من چه !؟
.......................

از مهر به پاشا
که گفته من از ۷۰ کوتاه آمده ام !
کوتاه کسانی آمده اند که افتاده اند توی بازی نان و یادشان رفته انگار که این بازی برنده ندارد...
70 را ما با شعر و زندگی مان ساخته ایم ، اما قرار نیست و نبوده تا همیشه توی آن "ساکن" باشیم !
آن وقت ها توانستیم قیافه ی شعر را عوض کنیم و حالا هم اگر شاعر باشیم ، چاره ای جز این نداریم...
..
..
..
خواندیدنی های من ( شاید شعر 70 را آشکارا به خاطر نیاورند ) از دل همان تجربه ها بالیده اند و مهرداد فلاح ِ امروز، اگر چهره نو کرده ، معنایش شاید این باشد که دنبال نشستن بر کرسی استادی نبوده است هرگز !

ناشناس گفت...

شيداب هستم
يك دو سه امتحان مي كنيم ... اين فقط يه تسته براي خونه ي جديد شما .. تبريك به خاطر منزل نو ... سپاس به خاطر معرفي فيلم ...