۱۷.۵.۸۷

یک شعر

گیر کرده است
ولش می کنیم
برمی گردیم
چشم هایمان خیس است
می دویم
خند ه هایمان لبریز
می چرخیم
نام مان در هوا سرگردان است
و " دوستت دارم "
پیش می آید و پس می رود
که حالا لابد جایی همین نزدیکی ها
گیج می خورد دو باره و ...
گیج می خوریم
رها می شویم
گیر می کنیم
می چر خیم
و زندگی اما
سوت زنان راه خود را می رود .

تیر ماه 1381

هیچ نظری موجود نیست: