۱۷.۵.۸۷

نگاهی به نمایش ماچیسمو


نمایش ماچیسمو به نویسندگی و کارگردانی محمد یعقوبی ، بر اساس رمان کنسول افتخاری گراهام گرین ، این روزها در سالن چهارسو اجرا می شود . محمد یعقوبی در یک دهه اخیر با نوشته ها و اجراهایش نشان داد که نامی قابل تامل در نمایش ایران است . رمان کنسول افتخاری ، در سال 1357 با ترجمه ی احمد میرعلایی به وسیله نشر زمان چاپ شده است . رمان در باره ی چند مبارز است که به رهبری فردی که سابقاً کشیش بوده ، نقشه ربودن سفیر کبیر آمریکا را در ذهن دارند تا بدان وسیله بتوانند دولت را تحت فشار قرار دهند تا 10 نفر از زندانیان سیاسی را آزاد کند اما آنها به اشتباه کنسول افتخاری انگلیس را می ربایند و...
روزی که من به اتفاق دوستانم به دیدن نمایش رفتم ، بیش از یک هفته از اجرا نمایش گذشته بود . خوشبختانه صندلی ها شماره داشت . گرچه مردم همچنان در صف ورورد به سالن ایستاده بودند . از یکی پرسیدم چرا صف ؟ مگر بلیت ها شماره صندلی ندارد ؟ با تعجب گفت چرا ولی فکر کنم شماره ها الکی باشد که البته نبود . بیش از ظرفیت سالن بلیت فروخته بودند و در تمام راهروها تماشاچی نشسته بود . این نکته بر هوای گرم سالن افزود و سبب شد که هوای سالن مرگ آور شود و گرما تا سر حد هلاک مان پیش برود . سمفونی صندلی ها هم مزید بر گرما بود . مدام جیرجیر گوش خراش شان آدمی را آزار می داد . خلاصه نمایش شروع شد . بازی ها جز بازی کشیش و انقلابی هم دست او ضعیف بود و در اکثر مواقع تماشاگر را درگیر نمی کرد . در موقعیتی که از آن بوی اضطراب و نابودی می آمد ، بازی ها چنان بود که انگار بازیگران برای خودشان دارند در آرامش دوغ درست می کنند . دکور نمایش مناسب به نظر نمی رسید و هیچ حسی از مکانی که داستان در آن رخ می داد القا نمی کرد . از آن بدتر ، دو تن از بازیگران برای خودشان حرف می زدند و صدایشان به ما که در وسط سالن بودیم نمی رسید . عجیب آنکه وقتی بعد از نمایش با کارگردان صحبت کردیم انگار بر این اشکال بزرگ واقف بود ، حالا چرا رفعش نکرده بود نمی دانم . خلاصه از یعقوبی چنین کاری در این حد واندازه دور از انتظار بود . با این حال متن نمایشنامه پر از دیالوگ های جالب است . اگر نمی خواهید به دیدن این نمایش بروید پیشنهاد می کنم که رمان را بخوانید .

هیچ نظری موجود نیست: