هرگز این تجربه را نداشتم که پس از دیدن غولی زیبا بغضم بگیرد و اشکم جاری شود . اما دیشب که به تماشای نمایش افرا یا روز می گذرد رفتیم این اتفاق افتاد . با همان اولین جمله ها، مسحور متن تراشیده و بی مانند بیضایی شدم. چه فارسی بی نظیری ! چه مونولوگ هایی ! چقدر طبیعی وچه زیبایی خیره کننده ای، آدم حیران قدرت این قلم می شود . چه جادوگری است این بیضایی ! چه کسی می تواند چنین متنی بنویسد ؟ این متن زیبا با بازی های درخشان بازیگرانی چون مرضیه برومند ، مژده شمسایی ، هدایت هاشمی و... ما را دو ساعت و ربع در جایمان میخکوب کرد و بعد که بیضایی آمد سر صحنه ، بغضم گرفت و چند قطره اشک، آیدا هم همین جور و تا خانه سکوت کردیم .نمی دانم چرا گریستم شاید اشک شوق بود از اینکه زبان فارسی چنین غولی دارد . شاید به حال خودمان گریستم که در این زمانه زندگی می کنیم در زمانه ای که این همه موانع سر راه خلاقیت او گذاشتند و می گذارند و حاصل آنکه در این بیست و نه سال کارهای که به صحنه می برد اینقدر اندکند . شاید ....
پاورقی 1 : در باره ی نمایش در وقتی دیگر حرف می زنم .2 . در اینجا باید از نغمه ی عزیز تشکر ویژه کنم که امکان دیدن نمایش را فراهم آور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر