ماریانو زارو ( 1963 -) شاعر اسپانیایی است که از سال 1994 ساکن آمریکاست . او در کالج ریو ھوندو در وی تییر کالیفرنیا، زبان اسپانیایی درس می دھد . از زارو چھار کتاب شعر به چاپ رسیده است .
آلوھا
-----
پدرم می پیچد آلوھا را در روزنامه
من کاغذھا را به دو نیم می کنم
او آلوھا را می پیچد.
در اتاق زیر شیروانی ھستیم.
تابستان است.
حرف نمی زنیم.
او میوه ھا را گوله می کند
انگشتانش دو سر کاغذ را می پیچند
بیرون باران می بارد.
آلوھا مثل آب نباتِ پیچیده شده اند .
او دقیق است ، نه بیش از حد دقیق ، به اندازه ی کافی
آلوھا باید بی خراش و بریدگی باشند
سفت ، نه خیلی رسیده ، بی لک.
تمام بعد از ظھر توفانی است
برای ھمین پدرم در خانه ست
نمی توانست به مزرعه برود.
آلوھا را با نخی نازک
مثل گردن بند می بندد
ھر پنج آلو در یک ریسه
درست پنج تا
علتش را نمی دانم.
دستانش میوه ھا را وارسی می کند ، می پیچد کاغذ را
می بندد گره را ، می شمارد .
من دستانم را زیر روزنامه ھا پنھان می کنم .
حالا او روی نردبان است .
ریسه ھا را از تیر چوبی سقف آویزان می کند .
من ریسه ھا را به او می دھم.
یک به یک
بعضی وقتھا بدون آنکه بخواھم
دستانم با دستانش تماس پیدا می کند
او بدنش را روی نردبان خم می کند
لختی می آساید
عرقش را پاک می کند .
پدرم پیراست.
ریسه ھا از سقف آویزان اند
آلوھای منتظرِ مثل عروسک
مثل تزیینات ساده کریسمس.
میوه ی زمستان است ، پدرم می گوید
انگار تابستان را در روزنامه پیچیده ای.
انگار دستان پدرت را پیچیده ای
برای روزھای گرسنگیِ پیش رو .
ترجمه ی عادل بیابانگرد جوان