یک
سرانجام پس از مدتی که بلاگر انگار فیلتر شده بود و باز نمی شد امروز به طرز عجیبی باز شد . فکر کردم برای رهایی از مشکلات این جوری بروم و دات کام شوم .
دو
چند روز پیش بیتی از صائب تبریزی دیدم که ذهنم را سخت به خود مشغول کرد :
عیار گفت و گوی او نمی دانم ، همی دانم
که در فریاد آرد بوسه را لب های خاموشش
۱ نظر:
salam adel khan
ramin hastam az hamshahry haye ghadimi va dooste behzad moosaee!
shayad mano beshnasi adrese webam ro mizaram ghabel doonesti sari bezan khoshhal misham
mamnoon
ارسال یک نظر