۲.۸.۸۹

یک شعر


چترها رها در باد
کلاه ها مانده در باران
عابران
برق آسا
به کوچه های تاریک پرت می شوند
با هراسی که زیر کلاه یشان پنهان است
خیس خورده روزهای بی چتر
روزهای با چتر ...
عابران پرت شده اند
و خیابان
به تسخیر توفان در آمده است .

آبان 1381